ما پریشان حاصل خود را زمستی می کنیم


خرمن خود پاک ما از باد دستی می کنیم

نیست ممکن خودشکن غالب نگردد برغنیم


در شکست خود به دشمن پیشدستی می کنیم

خضر با عمر ابد پوشیده جولان می کند


ما به این ده روزه عمر اظهار هستی می کنیم

نعل وارون رهنوردان را حصار آهن است


در لباس بت پرستی حق پرستی می کنیم

ما به حرف تلخ از آن لبهای میگون قانعیم


از تنک ظرفی به بوی باده مستی می کنیم

هر که دست رد نهد بر سینه افکار ما


از دعا در کار او تیغ دو دستی می کنیم

می پرستی جز هوا جویی ندارد حاصلی


ما به رغم میکشان ساقی پرستی می کنیم

گر چه می گردد پریشان زلف جمعیت ز باد


خرمن خود حفظ ما از باد دستی می کنیم

صائب از افتادگی خورشید عالمگیر شد


پایه خود را بلند از زیردستی می کنیم